Text.maryam



روزی روزگاری دوتا گرگ کوچولو با هم آشنامیشن
 یکی از گرگاااا سفید ک دختر و یکی دیگع خاکستری ک پسر بود.
اونااا ک خیلی همو دوصت داشتنو روز به روز داشتن بزرگو بزرگ تر میشدن وو داشتن به هم وابسته تر میشدن .گذشت وو گذشت تا اینکه بزرگ شدن و یه اتفاق داخل زندگیشون افتاد ک اخرش این اتفاق به پای هم پیر وو به پای هم مردن.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

*.:。 *゚‘゚・شهر خیالی من*.:。 *゚‘゚・ گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها omid4412 معماري اُرچين دانلودها ته دیگ سیب زمینی صندوقچه صورتی من رود تنها نيست فروشگاه کتاب kajrayanet